بر مدار حلزون
نمایش گروهی
۲۱ آبان – ۸ آذر ۱۴۰۰
هنگامی که از درد و بیماری حرف میزنیم نمیتوانیم تن و روان آدمی را از هم جدا کنیم. تجربهی درد در بدن آدمی، میتواند ناشی از عوامل گوناگونی باشد. بیمار نشدن و درد نداشتن در حکم ضرورتی تحمیل شده بر شهروندان در جامعه امروزی است. درد در جامعه به رنج مبدل میشود. رنجی نه تنها بدنی بلکه بیش از آن از نوع روانی. چنین جوامعی شهروندان را وادار به ا ین باور میکنند که برای شهروند خوب بودن باید همیشه احساس سلامت کنند. آیا انسان سالم کسی است که هرگز درد را حس نمیکند و رنج نمیکشد؟ سوزان سانتاگ در کتاب خود، بیمارى مستعار، نوشته: بیمارى وجه تاریك و طاقت فرسای زندگی است. هر انسانی که به دنیا می آید واجد شهروندى دوگانه است هم در قلمرو سلامت و هم در قلمرو بیمارى. گر چه همهى ما ترجیح میدهیم که در وادی سلامت بمانیم اما دیر یا زود هر یك ناچاریم برای آگاه شدن به حضور خود، پا به وادی دیگر نیز بگذاریم، آنجا که سانتاگ آن را وجه تاریك مینامد. درد کجاست؟ آیا چیزی خارج از من است که باید انکار شود یا از آن گریخت؟ گاهی ترسِ از درد، خود، از درد پیشی میگیرد، پس به خود یادآور میشویم که تجربهى درد بیرون از بدن انسان ریشه دارد و این تجربه خود را در بدن میگستراند و قسمتى از هویت بدن میشود. آنچه درد بر جا میگذارد احساساتی متناقض و کنترل ناپذیر است. درد کشیدن شاید سرراستترین راه ما براى آگاهی از بودن بدنمان باشد. قسمتى از این آگاهى نتیجهى وجود منظم و منسجم پیامهای نورونی است. بدن دردمند التیام مییابد اما خاطرهی درد به شکل انکارناپذیری در بدن باقی میماند و بخشی از ما میشود. تمام دردهایی که تجربه میکنیم، ما را از گذرگاهی میگذراند که با وجوه قویتر و عمیقتری از روح خود همنوا میشویم. حتى اگر بدنمان آسیب دیده، این درد نیست که هویت میدهد، روح ماست که در جایی وسیعتر و قویتر از درد قدم میگذارد.
آبان۱۴۰۰
نگاهی دیگر نمایش «بر مدار حلزون»
درنا آبیاک، نیاز آزادیخواه، هاله چینیکار، نگار هنرپیشه، مژگان ملاحسینی، آرزو زرگر