کسیچه میداند، شاید دنیا امشب به
پایان برسد.
پیمان کنجکاو، کاوه عزیزیان
١٧ بهمن تا ١١ اسفند ١٣٩٩
چشمانت به سختی باز میشود ولی صدای در از جا بلندت میکند. بی شکخستگی روز نیست که پشت در ایستاده تا باز هم با شلاق نورانی اش جانت را فرسوده کند. قبل از اینکه دستت به دستگیره در برسد خودش در را باز میکند و تیرگی مهیب و دلفریبش اتاق را پر میکند.چنگ در یقه ات میزند و در چشمانت چشم میدوزد. لبخندش به زیبایی همیشه نیست. پیشانی سردش را به پیشانی ات میچسباند و میپرسد “روزت چطور گذشت؟”
واقعا چطور گذشت؟ بعید است یادت بیاید. اصلا فرقی هم نمیکند. وقتی شب میشود دیگر فرقی نمیکند که روز چطور گذشته، فقط باید عجله کرد. همه زیبایی های روز را در کمد گذاشت و برای شیاطین شب آغوش باز کرد. حتی ارزش دلتنگی هم ندارند. فردا صبح خودشان از کمد بیرون میخزند و همه آن زیبایی کسالت بارشان را به در دیوار میآویزند. وقتی شب میشود فقط باید عجله کرد. کسی چه میداند، شاید دنیا همین امشب به پایان برسد.
چیدمان نمایشگاه:
گزارش نمایشگاه:
مجموعهی هنر معاصر سو نمایش دونفره از آثار پیمان کنجکاو و کاوه عزیزیان را با عنوان «کسی چه میداند، شاید دنیا امشب به پایان برسد.» از هفدهم بهمنماه تا یازدهم اسفندماه برگزار میکند. در این نمایش بیش از بیست اثر از دو هنرمند شامل نقاشیهایی با تکنیک اکرلیک روی بوم و حجمهایی با متریال ترکیبی به نمایش در میآید.
در جهان تصویری پیمان کنجکاو و کاوه عزیزیان آنچه مشترک است فرار از واقعیت با اشاره و اغراق در خیالاتی انیمیشنیست و صد البته که هیچکدام در این فرار از واقعیت بنا بر فانتزیسازی صرف و تهی از معنا یا دلربایی سرخوشانه ندارند. بلکه با پافشاری بر مفاهیمی بنیادین همچون فناپریری، نیستی و آیندهی گنگ، در ظاهری امروزین و همخانواده با انیمههای عمومن شرقی، سعی در ایجاد گفتگویی تازه با مخاطبانشان دارند.
در نقاشیها و حجمهای پیمان کنجکاو با سایبورگهایی در محیطی آخرالزمانی مواجهایم. سایبورگ موجودیست با اندام ارگانیک و مکانیکی که مفهوم این جنبنده از میان تعاملات انسان عصر حاضر با رایانه ساخته شده است. رایانه که در آثار پیشین پیمان کنجکاو نقشی محوری داشته اینبار به شکلی مفهومی ریشه در نقاشیهایش دوانده است. به شکلی میتوان آثار پیمان کنجکاو را نوعی پیشبینی یا خیال در حوالی آخر کار بشر هم تعبیر کرد، پیشبینیای نه چندان خوشبینانه اما مهیج و پر شور.
دنیای آثار کاوه عزیزیان شبیه به جهان امروزمان است اما در تصرف و سلطهی کارکترهایی فانتزی و بدون هیچ بویی از حضور انسان. رد وجودی انسان فقط در ساختن جادهها و شهرها و حتی خلق همین کاراکترهاییست که زمین را تحویلشان داده است! با توجه به سکوت و ناتوانی کاراکترها از برقراری ارتباط کلامی به نظر میرسد تصاویری از آغاز تصرف میبینیم! نقاشیها و حجمهای کاوه عزیزیان هم از آیندهاند، آیندهای دور یا نزدیک که ما از فرط نیستی نمیتوانیم بفهمیم جای ما جانوران فضایی حاکم شدند؟ سایبورگهای پیمان یا کاراکترهای کاوه؟
نمایشگاه «کسی چه میداند، شاید دنیا امشب به پایان برسد.» قابل تأمل و دیدنیست، بر پایان و بعد از آن اشاره میکند، شاید در ظاهر امیدبخش نباشد اما ناامید هم نیست، حتی اگر پایان همین امشب باشد.