بالای صفحه

هفت تیر، انتهای خیابان استاد نجات اللهی،
خیابان سمیه، خیابان پورموسی، پلاک ۳۰

+۹۸ ۲۱ ۸۸۸۰ ۹۸۰۸
نقشه

بیگ بیگ پارتی
صراحی رفعتی
۲۸ خرداد – ۱۸ تیر ۱۴۰۰

مهمانی بزرگ برپاست. مهمان‌ها بی‌وقفه کارهای دیوانه‌وار می‌کنند و خنده‌های عصبی سر می‌دهند. زندگی در اینجا غریزی، خطرناک و شاد است. آنها شاد هستند و در باغ بوسه، سوار بر هیولای قرمز رنگ هاج و واج مانده‌اند. مردمی که اتوریته مانند عروسک روی میز تکانشان می‌دهد و به آنان دهن‌کجی می‌کند‌.
کودکان در تئاتر عروسکی ترسناک گم شده‌اند و چهره های شریر به روی آنان می‌خندند. پدرها فرزندانشان را به موزه‌ی تاکسی‌درمی میبرند و چشمان درنده ی پرنده ی خشک شده در چشم کودکان جیغ می‌زند. حتی در محله‌ای آن طرف‌تر پلیس سر می‌رسد، آژیر و نور قرمز روی زمین خاکیِ شب پخش می‌شود و فرزندانِ ترس در کوچه‌ی بن‌بست می‌پلکند.
ما همواره مجبور به مست ماندن و ترسیدن هستیم، چرا که مهمانی بزرگ پابرجاست.

چیدمان نمایشگاه:

گزارش نمایشگاه:

مجموعه ی هنر معاصر سو شما را به بازدید از اولین نمایشگاه انفرادی صراحی رفعتی بنام مهمانی بزرگ دعوت می کند. این نمایشگاه از تاریخ ۲۸ خرداد تا ۱۸ تیر ۱۴۰۰ برپاست. 
کلاژ های صراحی مشاهدات  ذهنی دختر امروزی است که جریان زندگی اجتماعی اطراف او را روایت می کند. صراحی ساکن کرج است و میان تهران و کرج در رفت و آمد است، آثار به نوعی  مشاهدات و ابراز عدم خشنودی  او از تماشای محیط اطراف است.
صراحی به دقت  به تماشای جزییات شهر پرداخته است؛ از ثبت  چهره ی مردم در اتوبوس و  نوع رفتار اجتماعی که در گذر است تا تابلوهای تبلیغاتی در مسیر دیوارهای شهری در جریان است.  جزییاتی کاملا دقیق که هر کدام با وسواس ریز به ریز در کنار هم چسبانده شده اند. تصویرهایی که با قیچی تکه تکه  شده و مانند هذیان ذهنی ناخرسند از دیده هایش حالا دوباره با ظرافت، لایه لایه با تناسب کامل مانند بیت هایی (Beat) با ضرب آهنگ درام در کنار هم قرار میگیرند. صراحی این بیت ها را بدون طرح از قبل تعیین شده در کنار هم میگذارد تا قافیه اش را بسازد، او از کنار هم گذاشتن کاغذهای بریده شده ی لک دار  و تنظیم  جزئیات خیلی کوچک آغاز میکند تا به سطح کلی برسد. در نهایت داستانی را روایت می کند که از ناگفته های او نشات می گیرد، انسان هایی که مانند هیولا های کج و معوج شده اند،  هیولا های کوچکی که در مراسم عروسی مشغول ذبح و پایکوبی هستند، ضرباهنگ های باتوم پلیس هایی بر سرهای مردم و پراکنده کردن آنها، جنگل هایی پر از میمون و کودکانی با دهان هایی گشاده مشغول بازی.  این منظره ها نمایشگاه صراحی را که شامل ۳۷ اثر کلاژ و شش مجسمه خمیری است را تشکیل می دهد. روند چیدمان آثار انگار مشاهدات هر روز صراحی را مانند فیلمی که در دور نیمه سریع است بیان می کند. در میان تابلوها جعبه های کوچک چوبی را می بینیم که در آن مجسمه های خمیری هیولاهای کوچک اند، پلیس ها با سگ های هار، مردی در کنار چند همسر و فرزندانش، جادوگرانی با گربه هایشان، شهری پر از خانه های عبوس و زندگی در جریان.  اما در نهایت، در انتهای نمایشگاه شاهد یک تابلو هستیم که به تنهایی در اتاق بر دیوار آویخته شده است. با رنگ بندی نسبتا متفاوت از باقی آثار، تکه تکه های برش کاغذهای  صورتی و کرم که با نور و سایه دلپذیر به دقت در کنار هم قرار گرفته شده.  جزییات دو پیکر انسانی- حیوانی   که با تمام خشونت قیچی در آغوش هم راحت  لمیده اند و به بیننده خیره شده اند و روبروی آن تکه تکه های مادری که مریم وار فرزندش را در آغوش گرفته است.