بالای صفحه

هفت تیر، انتهای خیابان استاد نجات اللهی،
خیابان سمیه، خیابان پورموسی، پلاک ۳۰

+۹۸ ۲۱ ۸۸۸۰ ۹۸۰۸
نقشه

نشست حضوری استودیو سو
گفتگو با درنا ابیاک
۹ دی -۱۴۰۱

“طبیعت مانند طبیعت وجود ندارد”
ریشه ها معمولاً در زیر زمین، پنهان، گاهی نامحسوس یا حتی از بین رفته اند، اما قوی، موجود، تعیین کننده و ضروری هستند.
چگونه می توان آنچه را که ما را به خود و گذشته تاریخی مان پیوند می دهد، بدون ارتباط با آن چیزی که طبیعت در ماست، به یاد آورد و بیرون آورد؟ جامعه موسوم به مدرن که عقل ابزاری بر آن حاکم است، نه تنها هدفش تسلط و سرکوب طبیعت است، بلکه بر آن چیزی است که در انسان طبیعت است. یک همبستگی قوی بین سرکوب بدن زن و طبیعت وجود دارد. هر دو منعکس کننده خشونت ناشی از ترس از دیگری هستند. ما باید بدانیم که نمی‌توانیم به جنگ، استثمار و انقیاد پایان دهیم، بدون اینکه رابطه خود با طبیعت را بازتعریف کنیم. مهم نیست که چقدر از حس کنترل خود بر طبیعت راضی هستیم، هنگام مواجهه با بی نهایت طبیعت، جنبه توهم آمیز این کنترل را می پذیریم. در همین پرتو، شاید باید به احساس ترس، ترس از چیزی ناشناخته، غیرقابل کنترل، و ترس از مرگ و فرسایش فکر کرد.
آدورنو استدلال می کند که طبیعت به عنوان طبیعت وجود ندارد. هدف این اظهارات تحریک آمیز نشان دادن این است که آنچه ما به عنوان طبیعت می دانیم به صورت تاریخی ساخته شده است. به این معنا که تصور ما از طبیعت در حال حاضر به طور قابل توجهی با آنچه در هزار سال پیش به عنوان طبیعت مطرح می شد متفاوت است. هر تصوری از طبیعت متضمن تعامل بین انسان و طبیعت در هر زمان معین است. و این همان چیزی است که من را در مورد سفالگری مجذوب خود می کند، زیرا این ترکیبی بودن را تجسم می بخشد. سفال، طبیعت انسان است، از این رو، سفال دارای ویژگی زمانی است.
به طور سنتی در سفالگری، خاک رس را به عنوان طبیعت می‌سوزاند تا طبیعت-انسان شود و به چیزی ماندگار تبدیل شود. امروزه سفال به عنوان یک رسانه معاصر چیست؟ من مایلم مفهوم متفاوتی از سفال را بررسی کنم، مفهومی که ویژگی زودگذر و متغیر طبیعت و بدن انسان را در بر می گیرد. من می خواهم به طور رسمی به روشی برای ساخت سفال فکر کنم که قابل بازیافت باشد یا بتواند به طبیعت بازگردد. من برای ساختن این قطعه از سفال پخته نشده و صفحات ضایعات فلزی استفاده کرده ام تا شخصیت زودگذر هستی را کشف کنم. این است که بینندگان را به تجربه و تأمل دعوت می کنم.
درنا ابیاک